دندانپزشکی و روانشناسی سلامت
برای بیش از یک ربع قرن، رویکردهای روانشناسی سلامت در دندانپزشکی و سلامت دهان، حوزههای تحقیقاتی فعال و سازنده بوده است. از جمله موضوعاتی که محققان مورد بررسی قرار دادهاند عبارتند از دندانقروچه (فشار دادن یا ساییدن دندانها در طول شب) و سایر عادات دهانی (مثلاً مکیدن انگشت شست)، اختلالات چشایی، تأثیر ناهنجاریهای جمجمه-صورتی، نیازهای بهداشت دهان و دندان جمعیتهای خاص (مثلاً تحت خطر پزشکی و بیماران روانی حاد) و زیبایی (درمان ارتودنسی و سفید کردن دندان). این مقاله بر روی اختلالات گیجگاهی-فکی، ترس از دندانپزشکی و رعایت رژیمهای مراقبتهای بهداشتی دهان و دندان تمرکز دارد. این موضوعات به موضوعات مهم روانشناسی سلامت میپردازند، از جمله تأثیر بیماریهای مزمن بر رفتار و عملکرد عاطفی، نقش رفتار در علت شناسی بیماری، و راهبردهایی برای دستیابی و حفظ سلامت مطلوب.
اختلالات گیجگاهی-فکی
اختلالات گیجگاهی-فکی (TMD) مجموعهای ناهمگن را تشکیل میدهد که با درد صورت و یا اختلال جویدن مشخص میشود. آنها اغلب در سه کلاس تشخیصی گسترده شامل اختلالات جویدن و اختلالات مربوط به بافتهای سخت و نرم مفصل گیجگاهی-فکی (TMJ) سازماندهی میشوند. این کلاسهای تشخیصی متقابلاً منحصربهفرد نیستند و بیماران ممکن است بهطور همزمان با چندین اختلال تشخیص داده شوند.
برخلاف بسیاری از شرایط درد مزمن، که با افزایش سن بهطور فزایندهای تکرار میشوند، TMD در افراد زیر ۴۵ سال شایعتر است. در مطالعات جمعیتی، تقریباً تعداد زنان مبتلا به TMD دو برابر مردان است و در نمونههای بالینی، تعداد زنان میتواند با نسبت ۸:۱ از مردان بیشتر باشد. تقریباً ۴.۵ درصد از جمعیت بزرگسال، درد و اختلال عملکرد را به اندازهای شدید گزارش میکنند که به مراجعه فوری به پزشک نیاز دارند.
درد گزارششده توسط بیماران TMD معمولاً در عضلات مربوط به جویدن، در ناحیه جلوی گوش یا در TMJ قرار دارد. بیماران TMD ممکن است سردرد، سایر دردهای صورت، گوشدرد، سرگیجه، صدای زنگ در گوش و گردن/شانه/درد فوقانی و پایین کمر را گزارش کنند. بیماران TMD ممکن است انواع مختلفی از مشکلات TMJ را به غیر از درد گزارش کنند، از جمله قفل شدن دهان در موقعیت باز یا بسته و صداهای کلیک، ترکیدن و رنده کردن. بیماران ممکن است مشکل باز کردن فکهای خود را گزارش کنند و همچنین احساس کنند که عمل «گاز گرفتن» آنها دچار مشکل شده است. طیف علائم باعث میشود که بیماران به دندانپزشکان، پزشکان و سایر متخصصان سلامت و روانشناسی سلامت مراجعه کنند. استفاده غیرمعمول از دندان ممکن است مکانیسم مهمی باشد که بهواسطه آن افراد درد عضلانی TMD را تجربه میکنند. مانند سایر مفاصل، TMJ در معرض تغییرات تحلیل برنده معمولی آرتروز است.
بهترین معیار معتبر برای ارزیابی TMD، معیارهای تشخیصی تحقیقاتی (RDC) (دورکین و لورش، ۱۹۹۲)، در انواع درد مزمن (و بسیاری از بیماریهای دیگر) منحصربهفرد است که نیاز به ارزیابی جامع وضعیت جسمی و روانی دارد. این سیستم دو محوری، یافتههای فیزیکی را در محور I از RDC و یافتههای روانشناختی را در محور II کدگذاری میکند.
مانند بسیاری از انواع درد مزمن، بیماران مبتلا به TMD مزمن ممکن است افسردگی را تجربه کنند. بیماران TMD که درد مزمن عضلانی را گزارش میکنند، بیشتر از کسانی که فقط صدای کلیک یا صدای پاپ ساده را گزارش میکنند، دچار ناراحتی روانی میشوند. بسیاری از فعالیتهای زندگی روزمره (مانند غذا خوردن، صحبت کردن، فعالیتهای اجتماعی و تفریحی) تحت تأثیر درد TMD قرار دارند.
درمان TMD توسط دندانپزشک اغلب شامل ساخت یک دستگاه اینتراککلوزال (آتل) است که دندانهای بالا یا پایین را میپوشاند و داروی ضدالتهابی غیراستروئیدی تجویز میکند. درمانهای روانشناختی، از جمله بیوفیدبک، آموزش ریلکسیشن، آموزش تغییر عادت، و کنترل شناختی-رفتاری درد، همگی با موفقیت برای درمان TMD مورد استفاده قرار گرفتهاند (بهعنوان مثال، کرایدر و گلاروس، ۱۹۹۹). شواهد نشان میدهد که درمانهای روانشناختی جایگزینی برای رویکردهای دندانپزشکی هستند و ممکن است نتایج بلندمدت بهتری داشته باشند.
ترس از دندانپزشکی
تقریباً ۲۰ تا ۳۰ درصد از جمعیت بزرگسال ترس قابلتوجهی از دندانپزشکان و اقدامات دندانپزشکی دارند. در ۵ تا ۱۰ درصد از جمعیت، ترس به اندازهای قوی است که باعث اجتناب از مراقبتهای معمول دندانپزشکی شود. ترس از دندانپزشکی در دوران کودکی و نوجوانی افزایش مییابد و در اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی به اوج خود میرسد و پس از آن کاهش مییابد. تنها بخش کوچکی از کودکان دچار به ترس از دندانپزشکی همچنان در ادامه زندگی خود ترس را گزارش میکنند. زنان بیشتر از مردان ترس از دندانپزشکی را گزارش میکنند. مشاهده رفتار بیمار و پرسشگری دقیق و دلسوزانه اغلب موجب شناسایی افراد زیادی با سطوح بالایی از ترس دندانپزشکی میشود. از پرسشنامههای خودگزارشی معتبر نیز میتوان برای غربالگری افراد از نظر ترس از دندانپزشکی استفاده کرد.
افراد مبتلا به ترس از دندانپزشکی اغلب نگران درد، تزریق بیحسی، صداها و سایر احساساتی هستند که همراه با ارزیابی و درمان هستند. در برخی دیگر، ویزیتهای دندانپزشکی میتواند باعث ایجاد کلاستروفوبیا، حمله عصبی یا تنگی نفس شدید شود. بیماران ممکن است به پرسنل دندانپزشکی و برنامه درمانی برای مراقبت از آنها بیاعتماد باشند. با این حال، برخی دیگر احساس عدم کنترل در طول مراجعه را تجربه میکنند.
ترس از دندانپزشکی ممکن است در کودکان یا نوجوانان در نتیجه تجربه بد درک شده (مثلاً درد کنترل نشده) در مطب دندانپزشکی ایجاد شود، اما منبع محتملتر مدلسازی ترس از دندانپزشکی توسط والدین است. بیمارانی که در بزرگسالی دچار ترس از دندانپزشکی میشوند ممکن است احتمالاً سایر اختلالات اضطرابی هم در آنها تشخیص داده میشود. بیمارانی که ترس از تزریق یا متخصصان بهداشت دارند ممکن است این ترس را به محیط دندانپزشکی هم تعمیم دهند.
تکنیکهای مختلفی برای کمک به بیماران دچار ترس برای کنار آمدن موفقیتآمیز با ویزیت دندانپزشکی ابداع شده است. بهعنوان مثال، استفاده از سیگنال توقف به بسیاری از بیماران کمک میکند تا حس کنترل خود را بازیابی کنند. استفاده از تمرینات تنفسی، تمدد اعصاب و تصویرسازی میتواند توانایی بیمار را برای مقابله با احساسات ایجادشده به دلیل درمان یا پیشگیری بهبود بخشد. حواسپرتی بهوسیله پخش موسیقی با هندزفری میتواند به بیاثر کردن صداهای اطراف کمک کند. حساسیتزدایی سیستماتیک و قرار گرفتن تدریجی در معرض امور دندانپزشکی میتواند به بیماران کمک کند تا بر ترس از تزریق یا تمایل به تهوع غلبه کنند. خود دندانپزشکان میتوانند با ارائه اطلاعات بهروز در مورد مراقبت از دندان، بیماران دچار ترس را کنترل کنند.
استفاده از عوامل ضد اضطراب برای کنترل ترس از دندانپزشکی در میان بسیاری از دندانپزشکان رایج است. این عوامل ممکن است شامل گاز اکسید نیتروژن، آرامبخشها (بهعنوان مثال، والیوم) و آرامبخش داخل وریدی باشد. متأسفانه، مطالعات پیگیری طولانیمدت بیمار نشان میدهد که بیمارانی که برای کنترل ترس فقط دارو مصرف میکنند، کاهش ترس را تجربه نمیکنند و اغلب در مراقبتهای معمول را دریافت نمیکنند. در مقابل، به نظر میرسد که مداخلات رفتاری نتایج بلندمدت خوبی دارد و معیار آن توانایی دریافت مراقبتهای روتین مداوم توسط بیمار است (میلگروم و همکاران، گتز، ۱۹۹۵).
استمرار و پایبندی
عدم از بین بردن پلاک، یک بیوفیلم چسبنده حاوی باکتری، از روی دندانها باعث ژنژیویت، التهاب لثه میشود. در صورت عدم درمان، ژنژیویت میتواند به پریودنتیت (عفونت جدیتر)، از دست دادن استخوان حمایتکننده و در نهایت از دست دادن دندان منجر شود. مسواک زدن کامل و مؤثر همراه با نخ دندان میتواند پلاک را خنثی کرده و از بین ببرد و در نتیجه لثه سالمتر بماند و پوسیدگی کاهش یابد.
ارتباط بین عادات مراقبت از دهان و بهداشت دهان برای بیماران آشکارتر و قابل مشاهدهتر از ارتباط بین سایر بیماریها و رژیمهای مراقبت بهداشتی (مانند مصرف چربیها و بیماریهای قلبی عروقی) است. عدم مسواک زدن دندانها میتواند در عرض ۲ تا ۳ هفته منجر به التهاب لثه شود. درمان ژنژیویت و بیماری پریودنتال میتواند منجر به کاهش قابل توجه علائم عفونت (مانند خونریزی یا درد هنگام مسواک زدن و نخ دندان کشیدن، پفکردگی در لثهها) در عرض ۲ هفته شود. تبلیغات تولیدکنندگان محصولات مراقبت از بهداشت دهان مانند دهانشویه و مسواک باعث افزایش آگاهی عمومی از سلامت دهان و دندان شده است. زمان لازم برای انجام مراقبتهای بهداشتی دهان کم است. بنابراین، پایبندی بیمار به یک روتین بهداشت دهان و دندان باید بیشتر از برنامههایی باشد که در آن بیمار باید زمان و تلاش بیشتری داشته باشد و در آنها ارتباط بین روتین و نتیجه کمتر آشکار است.
با این حال، اولین گزارش در مورد بهداشت دهان و دندان (سرویس بهداشت عمومی، ۲۰۰۰) یک «اپیدمی خاموش» از بیماریهای دندانی و دهانی را شناسایی کرد که بهطور نامتناسبی در میان اعضای گروههای نژادی و قومی و بین فقرا و سالمندان وجود دارد. این گزارش دهان را «آینهای برای سلامت و رفاه عمومی» نامید و اشاره کرد که چگونه مشکلات سلامت دهان و دندان اغلب با سایر مشکلات سلامتی، از جمله بیماریهای قلبی عروقی، زایمان زودرس و دیابت مرتبط است.
بر اساس گزارشها، یک مانع عمده برای جستجو و دریافت کمک حرفهای، عدم درک عمومی و آگاهی عمومی از اهمیت بهداشت دهان و دندان است. برای برخی افراد، حفظ سلامت دهان و دندان از اولویت بالایی برخوردار نیست. این ممکن است به دلیل کمارزش بودن سلامت دهان برای بیمار، ترس از دندانپزشکی، یا نگرانی در مورد هزینه مالی مراقبت از دندان باشد. در برخی موارد، سبک ارتباط مستبدانه دندانپزشک، به مسئولیت مشترکی که میتواند سازگاری بیمار با ساختارهای مراقبت از دهان را افزایش دهد، کمک نمیکند.
روشهای مختلفی برای تشویق افراد به انتخاب رفتارهای منجر به ارتقای سلامت دهان ابداع شده است. مجموعهای از استراتژیها در درجه اول بر والدین متمرکز است. در این رویکرد، والدین تشویق میشوند تا فعالیتهای مراقبت از دهان را در سنین پایین معرفی کنند و الگوهای خوبی برای مراقبت از دهان باشند. علاوه بر این، والدین تشویق میشوند که مصرف غذاهای شیرین را محدود کنند. برای کودکانی که کنترل حرکتی خوبی دارند و برای نوجوانان و بزرگسالان، آموزش دقیق تکنیکهای مسواک زدن و نخ دندان کشیدن ممکن است این رفتارها را به اندازه کافی بهبود بخشد تا خطر ابتلا به التهاب لثه و پوسیدگی کاهش یابد. استفاده از محلولها یا قرصهایی که پلاکها را لکهدار میکنند، میتواند به بیماران کمک کند تا نواحی روی دندانها را که نیاز به مسواک زدن دقیقتری دارند، شناسایی کنند.
یک رژیم ایدهآل مراقبت از دهان ممکن است به مسواک زدن دندان و زبان، نخ دندان و استفاده از دهانشویه نیاز داشته باشد، اما همه بیماران مایل به انجام همه این وظایف نیستند. در این شرایط، تکنیکهایی که خطر تشکیل پلاک را کاهش میدهند به رژیم پیچیده مراقبت از دهان که بیمار از آن پیروی نمیکند، ارجحیت دارد. بهعنوان مثال، زمانی که بیمار تمایلی به مسواک زدن و نخ دندان کشیدن ندارد یا زمانی که مهارت بیمار در هر یک از این تکنیکها کم است، توصیه به استفاده از مسواک برقی بهتنهایی مفید است.
برای بیمارانی که نیاز به رویکرد ساختاریافتهتری دارند، از روشهای پایبندی مبتنی بر مدلهای رفتاری عملگرا استفاده میشود. این روشها بر موفقیت تقریبی در رسیدن به هدف، نظارت دقیق بیمار (یا طرف مسئول دیگر) بر رفتارهای مراقبت از دهان، تقویت مثبت برای دستیابی به اهداف متناوب، و سطوح بالای تمجید توسط پرسنل دندانپزشکی برای موفقیت در حفظ سلامت دهان و دندان تأکید دارند و اینجاست جایگاه که روانشناسی سلامت در دندانپزشکی کاملاً نمایان میشود.
دیدگاهتان را بنویسید